۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

شارلاتان بازی با طعم استیک و قارچ

یه چیزی که تو خانواده ما (مرده) خیلی رواج داره توجه به اصول اقتصادی در هنگام افول اقتصادیه (افول اقتصادی تو این جمله معنی نمیده اما چون وزنش باحال می شد نوشتم)

خوب، حالا این یعنی چی؟ یعنی اینکه ما وقتی بی پول می شیم خرج کردمون میره بالا. مثلا بابای من وقتی دستش خالی میشه با استرس میاد خونه میگه یه مدت باید ماشینمون رو عوش کنیم. بعد همه ما نگاش میکنیم میگیم خوب عوض کنیم. بعد اون میره بیرون 20 دقیقه بعد با یه ماشین صفر مدل بالا تر بر میگرده میگه :"ماشینش چطوره؟" بعد ما همه با یه حالت مستأصل (رجوع شود به لغت نامه دهخدا ، اما اجالتا یعنی بیچاره، درمانده، وامانده، ما) به چشاش نگاه می کنیم و اون فکر میکنه ما از ماشین بدمون میاد ، بنده خدا نمیدونه ما از خودمون بدمون میاد! بگذریم...

چون من این چند روز حسابی خرج کردم رفته بود بالا و دیگه دستم خیلی خالی شده بود بی دلیل تصمیم گرفتم شام بریم بیرون اونم یه جای گرون اونم با یه عده نادون (میثم،علی،جابر).شرمنده این نادون به وزن جمله کمک می کرد ، به دل نگیرید.
خلاصه میثم گفت من شام خوردم ، من و زنه هم که همیشه یه بشقاب میخوریم، جابر یه پیتزا و علی هم یه بیف استراگانف سفارش داد و من و زنه هم استیک با قارچ و پنیر . بی ادبی نباشه! یه سالاد بار (اردور) و باواریا و کوکا هم بود، محض عرض. خلاصه ما پنج نفر، این سه ظرف غذا رو طوری بلعیدیم ، که وقتی سرمون بلند کردیم اوضاع میز طوری بود که انگار تازه میخواییم غذا سفارش بدیم!

من رفتم پول غذا رو حساب کنم طرف کارت خوان نداشت منم که پول نقد نداشتم یه غلطی کردم 20.000 تومن از میثم (همون دوست کم مومون رو میگم) پول سر میز دستی گرفتم تا بچه ها دنگ بدن بهش برگردونم. خلاصه پول رو دادم (400 تومنم انعام دادم) اومدیم بیرون اینا انگار نه انگار شام کوفت کردن، تازه میثم که ادعا داشت من اصلا چیزی سفارش ندادم و همه پولم رو باید همین حالا (تاکید روی "همین حالا") بهم برگردونی. حالا من از یه طرف می خوام از اون دو تا شارلاتان پول دنگ رو بگیرم اونا اصلا به روی خودشون نمیارن و دقیقا وقتی دستم میرسه به یقشون میثم یقه من رو میگیره که :"من پولت میکنم!".
بالاخره کار بجایی رسید که کل مبلغ تقسیم بر پنج کنیم یا تقسیم بر سه. منم هرجوری حساب کردم در هر دو صورت من باز هم بیشتر داده بودم! قبول کردم ، خلاصه با کلی مذاکرات و تشکیل کار گروه و رو کردن اسناد و مدارک سر اخر این شد که من و بانو هرجور حساب کردیم - یک سوم - یک پنجم - دنگمون - اصلا دنگ اونا ، باز هم 2000 تومن کم آوردیم. حالا شما بگید انسانیت و جوون مردی هنوز نمرده... همه جور سرم کلاه رفته بود اما دیگه کلاه برداری با طعم استیک و قارچ و پنیر نوبره واقعا!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر