۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

خواسته های یک دوست مهندس....

میلاد زنگ زده بهم با استرس فراوان می گه امروز وقت داری یه کاری برام انجام بدی میگم چی کار؟ میگه یه نقشه دارم که فردا باید تحویل بدم تازه یادم اومده ... کلی برام توضیح میده که چی کار باید انجام بده.. بهش می گم شما آقای دقیقه نود هستین؟(چون همیشه کاراشو تا فردا می خواد عجله هم داره) میگه بله خودم هستم خوشبختم.!!!!
بهش میگم باشه رفتم خونه عصری بهت خبر میدم مثلا می خواد تعارف کنه میگه مرسی حالا خیلی هم عجله ندارم ... میگم مگه نگفتی واسه فردا می خوام .!!! می گه آره خوب ولی چی کار کنم دیگه؟ با ماشین برم تو دیوار؟!!!!!

۱ نظر: