۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

وقتی برای پست

الان چند وقته حسابی سرم شلوغه و اوقات فراغتم به زمان های محدود بین کار هام و حد اکثر ساعت 10:30 شب به بعد شب نشینی با خانواده گرام محدود میشه. منم که میشناسین همیشه اوج برنامه ریزی های متفرقه و جانبیم دقیقا وقتی که سرم خیلی شلوغه. مثلا الان 6 ماهه نمیرم با بچه ها سالن (فوتبال که چه عرض کنم، پاتیناژ) اما دقیقا الان که امتحانای ترم شروع شده و من 1 صفحه هم نخوندم برنامه سالن رفتنم شده برنامه فیکس و قطعی دو روز در هفتم. یه دو سه ماهی هم بود به سایت هام سر نمیزدم، الان که حسابی کارام زیاد شده و وقت میل چک کردن ندارم افتادم دنبال سایت هام. خلاصه بگم براتون "ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم".

اما بین همه این شلوغ مولوغی ها زنه به هیچی کار نداره جز همین "بازم پست ننوشتی دیگه!". این اواخر که هر وقت از سر کار می رفتم خونه آزمون "به وبلاگمون سر زدی؟" برگزار می کرد. و از جزئیات پست ها و نظرات می پرسید.

الانم که دارم پست میدم شرکتم و داریم رو نمونه کار برای جلسه شنبه کار می کنیم. با خودم گفتم چه چیزی به ذهنم برسه چه نرسه یه پست بدم که این دو روز آخر هفتم با غر غر های زنه سیاه نشه.

"ژنه، رفاقت ما بهت ثابت شد؟! حالا دیگه بیخیال ما باش"

پ.ن: عصری هم داریم میریم خونه علی رو یه پروژه دیگه کار کنیم (یعنی من و علی کار کنیم زنه نظارت کنه)
پ.پ.ن:  علی خان، میدونیم شما سایت رو آر اس اس کردی و اولین کسی هستی که پست رو میخونی! نمی خواد همین حالا فررررت زنگ بزنی بهم بگی... بیخیال شو.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر