۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

قرررر قرررر

برادر خانومم پریروز اومده تو اتاق قیافشو عینه این بچه دبستانیا میکنه سوسو میده که :"بابا از مکه واسه من ریش تراش موزر آورده ، واسه تو نیاورده!!!". سن خودشو با بچش ، با عدد پی جمع کنی عدد نپر در میاد، اومده داره من و سوسو میده. منم که میدونین تو بگو بچه بازی، تو بگو غول بازی، تو بگو بی جنبه بازی ، تو بگو هرچی... من اهل کم آوردن نیستم، اونم جلو برادر زنه.

9:30 گفت:"بابا هرچی تو بگی، چیکار کنم دست از سرم برداری؟"

هول و هوش 10 برادر زنه از خرید اومد خونه سلام علیک کرد نشست پیش من خستگی در کنه، پدر زنه هم روبه رو نشسته بود. به پدر زنه یه اشاره کردم و خودم هم یه پرتقال برداشتم پوست بگیرم و خودم و زدم به اون را...

پدر زنه:"از عربستان که داشتیم میومدیم، داشتم وسایل رو جمع می کردم که دیدم از تو ساک صدا میاد، ساک وا کردم دیدم از تو جعبه ریش تراش صدا میاد، ریش تراش در آوردم دیدم قرررررر قررررر میکنه. خوب که دقت کردم دیدم میگه :"قرررررر قرررررر من و بده به مرده قرررررر قرررررر"

برادر زنه رو میبینی، تا حالا پدرشو اینجوری ندیده بود! منم آخرین پر پرتقالم و مزه مزه کردم عینه این سردارایی که پایتخت رو فتح کرده باشن لب و دهنم و پاک کردم باد به قب قب انداختم گفتم :"البته با هم استفاده می کنیم"

۲ نظر:

  1. واااااااااای عجب مخ زنی بوده!!!!:)))
    بیچاره برادر زنه قیافه اش دیدنی بوده!:دی

    پاسخحذف
  2. برادر زنه هم مثل ما عادت کرده دیگه
    این مرده یه چیزی که می خاد دیوانه می کنه
    باید گفت بیچاره پدر زنه :ی

    پاسخحذف