۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

كشتي كج با يه روز تاخير

ديشب خونه شوهره اينا بوديم...xbox رو هم برده بوديم... بعد از شام مادر شوهره داشت تو آشپزخونه كار مي كرد... كه شوهره و صدرا(برادر شوهره) مادر شوهره رو صدا كردن بيا الان قرار كشتي كج پخش شه اون بيچاره هم تند تند كاراشوانجام داد كه بياد كشتي كج ببينه آخه عاشق كشتي كج..در حدي كه اون موقع ها كه خيلي جو كشتي كج بود نصف شب از خواب پا مي شد كشتي كج ميديد... حالا فكر كن بعد از مدت ها با شوق وذوق اومد...كه نگاه كنه بچه ها بازي رو گذاشتن...از خنده هاي ما فهميد كه يه موضوعي هست... يكم پكر شد ولي وقتي بازي رو ديد كلي حال كرد و با هيجان تشويق مي كرد.....در حدي كه يه جاهايي شوهره رو تشويق مي كرد موقعي كه با من مسابقه ميداد... كه بزن ديگه يالا بزن ....من يه لحظه برگشتم نگاش كردم ببينم در چه وضيعتي كه اينقدر هيجاني شده.؟!!!..فوري گفت ببخشيد...زنه تو شوهره رو بزن.. آها بزن ديگه...:ي.من كه ديگه نزديك بود دسته رو ول كنم پهن شم كف زمين....

پ.ن: ديروز در گيرو دار ويندوز عوض كردن كامپيوترم دور از چشم خانم مهندس پست رو نوشتم ولي نشد پستش كنم....:

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر