۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

شوخی فیزیکی موقع خواب خوشش نمیاد!!!!!!!!!!

زنه:
بعد یه روز کاری تو گرمای شرجی میرسی خونه..... بعد روزه خواری با شوهرو داداش و زنش ... وکلی ظرف شستن ....تصمیم میگریم که استراحت کنیم به اقایون میگیم تا 5 که شوهری بره همایش فیلم نصفه شبه قبل رو ببینیم میگن نه ما خسته ایم بعد یه 10 دقیقه لاس زدن .....دونفرشون جلوی چشای متعجب ما میشینن پلی استیشن بازی می کنند....!!!!!!ساعت 5 میشه شوهری میره همایش منم میرم بالا که بخوابم یه ذره .....تا چشام گرم میشه...... ضربات محکم پای شوهره ست که محکم به بدنم می خوره....چشامو باز می کنم میبینم عینه یه ساواک بالا سرم وایساده داره می زنتنم میگه پاشوبریم آش بخریم با زولبیاو بامیه ....خلاصه به زورم بیدارم می کنه ومن میرم رو مبل دراز میکشم اونوقت خودش میپره تو رختخوابم........و می خوابه تا دم افطار..........ومن بعد از شوکه وارده بهم میرم که تلافیه شکنجه هاشو بکنم که... خیلی خونسرد چششو وا می کنه و میگه اصلا موقع خواب از شوخی فیزیکی خوشم نمیاد...

۵ نظر: