۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

آ... کشتشون؟

چند شب پیش با برادر زنه و خانومش قرار میزاریم بشینیم فیلم ترسناک نگاه کنیم. خانومش که حرف نداره در حد جام باشگاه های اروپا. یعنی یه چی میگم یه چی میشنوینا!!! اممممما! خود برادر خانومم تقصیر نداره که... ژنتیکییه; مثله خانومم یه خورده اعصاب بی خواب فیلم نگاه کردن رو نداره.
جونم براتون بگه فیلم هنوز شروع نشده بود که خانومم خوابید. دقت کنید، هنوز شروع نشده. یعنی من هنوز "پلی" رو نزده بودم. بعد من و برادر خانومم و خانومش گرم تماشای فیلم بودیم که رسید به یه صحنه اکشن ، موضوع صحنه این بود: 'یکی زنگ میزنه به یه روان پزشک که یه نفر دیوونه شده داره اعضای خانوادش رو میکشه! بعد اونم حرکت میکنه میره اونجا و با کلی پلیس بازی و صحبت کردن با مرده بالاخره مرده خودشو با زن و دوتا بچش میکشه...' ما درگیر اکشن این صحنه بودیم که دیدیم برادر خانومم اصلا تکون نمی خوره... خانومش صداش زد گفت چی شده؟
خانومش گفت خوابیدی؟(با عصبانیت) گفت:"نه به خدا!" گفت پس بگو چی شد؟ "داستان رو تعریف کرد اما تو داستانی که اون تعریف می کرد، مرده، زن و بچش رو نمی کشد. خلاصه ما هرچی گفتیم کشت... اون قبول نکرد، فکر می کرد می خواییم بهش یه دستی بزنیم. سر آخر صحنه رو گذاشتیم دید... لبش رو گزید با یه غم سنگینی گفت: "آ...کشتشون؟!"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر