۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

اعلام موقعیت از اداره مرده...

از ساعت 3 دارم به گوشی شوهره زنگ می زنم که برم دنبالش بریم خونه ما... (آخه اداره اونا نزدیک خونه ماست...شرکت ما نزدیک خونه اونا) هر چی زنگ زدم گوشیش رو پیامگیر بود جواب نمیداد... اومدم اداره دنبالش... تو اتاقشون که یه بخش جداست تقریبا ...همه منتظرن که بازی کنند.. انگار نه انگار اینا دیشب شب تا صبح کار کردن.. قیافشون با دیدن من شبیه بچهایی شد که مامانشون میان دنبالشون که ببرنشون خونه... شوهره به گرمی از من استقبال کرد نگو میخواد منو راضی کنه که بزارم بازی کنند... الانم منو نشونده پشت یه سیستم که پست بنویسم.... خودش به همراه 5 تا همکارش دارن بازی میکنند...

۱ نظر:

  1. سلام سایه جونم،میگما این مرده از دست نره یه وقت؟!!!! :دی

    پاسخحذف