۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

شارژ ندارم، قطع شد ببخشید!

منتظر زنه بودم که با مامانم اینا بیان دنبالم بریم خونه ما واسه نهار که گفتم یه سری به وبلاگمون بزنم. اومدم دیدم زنه پست نزاشته، گفتم از وقت استفاده کنم یه پست بزارم. عینه این وقتایی که شارژ نداری زنگ میزنی می گی :"شارژ ندارم، قطع شد ببخشید!" منم الان "وقت ندارم، وسطش پست نیمه کاره موند; ببخشید!"

هفته پیش من و زنه مسابقه مریض شدن گذاشته بودیم. زنه هم همیشه یه گل جلو تر بود. من سر درد می گرفتم اون هم سر درد میگرفت هم سر گیجه. من سر گیجه می گرفتم اون حالت تهوه و... هم اضافه می کرد. من دیگه می زدم به سیم آخر اون می رفت زیر سرم. در تمامی این موارد هم اون چنان از من پیشی می گرفت که من مجبور بودم درد خودم و بیخیال شم بچسبم به درمان خانوم. تا حالشم خوب می شد من میومدم سر وقت مریض بشم در جا دوباره مریض می شد. حالا نمی دونیم این سیستم درمانی جدیده (تلافی درمانی مستقیم با متد سینکرونایز) یا همدردی ی یا لجبازی. اما هرچی که هست مریضی منو از رو برد. و منی که سرم درد میگیره میرم زیرسرم جتی واسه ویزیت دکتر هم نرفتم.

یکی دیگه از تغییرات هفته گذشته اینه که من دیگه روم وا شده و خیلی راحت به مقدار زیاد و با صدای بلند حرف میزنم. حتی از قبلم بیشتر. جوری که از صدای خودم سرم درد می گیره. دیگه آدم واسه گلو درد نمیمیره که، آخرش اینه که می گن دیگه حرف نزن. شما هم فکر کنین من حرف نزنم!

ا ا ا ... فکر نمی کردم این قدر وقت اضافه بیاد. تا الان دیگه باید می رسیدنا!!! ا ا ا ... خوب حرف کم آوردم! برم زنگ یزنم ببینم کجان؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر