۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

قلعه عقاب ها

بعد از کلی برنامه ریزی و نقشه کشی بالاخره قرار میشه که دیشب بشینیم دور هم قسمت جدید سریال فرینج رو نگاه کنیم. تا میايم بشینیم نگاه کنیم خواهر زنه میگه مهمون قراره بیاد. ما هم نقشه میکشیمبیام بالا خونه پدر زنه لباس بپوشیم و بگیم که داریم میریم بیرون. بعد هم خدا حافظی کنیم بیام پایین خونه برادر زنه و چراغ ها رو خاموش کنیم و بشینیم فرینج با خیال راحت نگاه کنیم. ماشین برادر زنه رو هم بردیم چند تا کوچه بالاتر پارک کردیم ، کفش هارو آوردیم تو و برنامه ریزی کردیم که کارمون تموم شد از در پشتی بزنیم بیرون. دور هم نشستیم، خوشحال از نقشه ای که ریختیم یه نفس عمیق کشیدیم و با لذت پیشاپیش از تماشای سریال بعد از 4 5 روز انتظار پخش سریال شروع کردیم. چند دقیقه از شروع پخش نگذشته بود که تلفن زنگ زد...
کامی و خانومش بودن و گفتن در و وا کنین ما داریم میام اونجا. با شناختی که از کامی داشتیم همه بعد از شنیدن خبررنگ و رومون پريد و کامی رو قسم دادیم که بی سر و صدا از در پشتی بیاد. کامی هم طوری ماشین رو پارک کرد و بی سرو صدا اومد تو که همه همسایه ها فهمیدن چه برسه پدر زنه اینا!
خلاصه در گام اول کامی جشنواره پخش فرینج رو متوقف کرد و ما مجبور شدیم بشینیم قهوه تلخ نگاه کنیم. البته اونم کوفتمون شد چون همه حواسشون بیشتر به این بود که کامی سر و صدا راه نندازه گنده قضیه رو در نیاره...
همه چی نسبتا داشت خوب پیش میرفت که صداي رفتن مهمونا از بالا اومد. همینکه راه پله شلوغ شد صدای جیغ و گریه برادر زاده زنه که تا اون لحظه خواب بود بلند شد! از بس ترسیده بودیم نزدیک بود با بالش بچه رو خفه کنیم... بالاخره طی یک ماموریت غیره ممکن دونه دونه از در خونه خارج شدیم و با ماشین کامی محل حادثه رو ترک گفتیم. اما دقیقا مشکل از همین نقطه که تموم شده تازه شروع شد. چون ما منهای برادر زاده زنه شش نفر بودیم و من و زنه و برادر زنه و زنش چهار نفری باید عقب پراید می چپیدیم.(در حالي كه 2 ماشين ديگه تو پاركينگ پارك بود) آب رو ریزی تو رستوران پیشکشتون تو همون نیم وجب جا چنان مهمانی گرفته بودیم که ماشین عینه ماشین بیگلی بیگلی موقع راه رفتن بالا پایین میرفت...!

پ.ن: یه بار یه زانتیا بغل یه کامیون پارک بود، کامی گفت این زانکیونا چه شیکن (برادر زنه گفت)
پ.پ.ن: یه دختر آلمانی قدیما برادر زنه رو میخواست (یکی لو داد، خوده برادر زنه طی چهره فریبنده خانومش در تریپ روشن فکری لو داد و الانم در همون تریپ داره میگه غلط کردم و تکذیب میکنه)
پ.پ.پ.ن: خواهر زنه گرامی، متن فوق جهت طنزویرایش شده و همین الان تکذیب میشه. مارو چه بی این پلیس بازیا... هرکیم بی جنبه بازی در بیاره بره به پدر زنه بگه بچه ننه است.


۲ نظر:

  1. پیچوندن اخر عاقبت نداره. حالا راستی سریالش خوبه ؟ ارزش دیدن داره ؟

    پاسخحذف
  2. آره عزيزم عالي...فيلنامه عالي..كارگرداني عالي..فوق العادست...در حدي كه الان به پخش جهاني رسيديم...تا هر هفته بياد تنمون از نديدنش درد ميكنه..

    پاسخحذف